افزایش ۱.۳ درجه‌ای میانگین دمای هوای ایران در تیرماه تعطیلی و کاهش ساعت کاری ادارات و بانک‌های قم از دوم مرداد ۱۴۰۳ + جزئیات دستمزد عجیب سوادآموزی هر بیسواد در کشور خراسان‌رضوی پیشگام در واکسیناسیون دام نمرات امتحان نهایی چه زمانی اعلام می‌شود؟ بی‌اختیاری ادرار، یکی از علائم اصلی اختلال در کف لگن است بهره‌مندی ۵ هزار دانش‌آموز مشهدی از خدمات بهزیستی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (دوشنبه یکم مرداد ۱۴۰۳) | تداوم وزش باد در استان تا پایان هفته برای اولین بار در خراسان‌رضوی؛ افتتاح مرکز نگهداری شبانه‌روزی موقت اوتیسم تجویز آنتی‌بیوتیک در ایران ۱۰ درصد بیشتر از میانگین جهانی قاچاق معکوس دخانیات به دلیل قیمت پایین در ایران توصیه‌هایی در خصوص خشکی چشم | زائران اربعین مبتلا به خشکی چشم، اشک مصنوعی همراه داشته باشند کشف و ضبط ۱۳۰ قبضه سلاح جنگی غیر مجاز در شادگان خوزستان تغذیه و تحرک کافی از عوامل اثر گذار در حفظ سلامت استخوان و مفاصل است علت تأخیر در واریز حقوق تیرماه ۱۴۰۳ بازنشستگان تأمین‌اجتماعی | تعطیلات رسمی بهانه تأخیر در واریز حقوق و مستمری نشود! چرا مدیریت مصرف آب در تابستان امسال ضرورت دارد؟ | مراقب گرمای غیر طبیعی تابستان امسال باشید ابلاغ بیش از ۶۱ هزار میلیارد ریال از اعتبارات سرمایه‌ای خراسان رضوی ماجرای نامه مخبر برای حداقل‌بگیران تامین اجتماعی چه بود؟ | سه میلیون تومان برای متناسب‌سازی نیست! راه اندازی چهارمین مرکز خدمات جامع سلامت آموزشی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد اعمال‌قانون ۱۸۳۷ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | توقیف ۴۴ خودروی متخلف (یکم مرداد ۱۴۰۳) آخرین وضعیت بانک‌ها در پرداخت وام ازدواج | ۲۷۰ هزار نفر در صف انتظار هستند (یکم مرداد ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

کودکانِ جا مانده

  • کد خبر: ۱۸۷۷۰۰
  • ۱۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۵
کودکانِ جا مانده
درنگی به کودکی در روز ملی کودک.

زندگی امروزی است دیگر، نمی‌توانی که جا بمانی، یعنی یک پله را جا بمانی، اوه نه.

این‌ها توی ذهن هم خطی‌های من است که هر روز سوار اتوبوس و مترو می‌شوند. این‌ها توی ذهن همه مردم شهر من یا هر شهر دیگری می‌تواند باشد. آدم باید جا نماند وگرنه کلاهش پس معرکه است. اتوبوس خط ۸۳۰ که از راه می‌رسد سوار می‌شوم. چند بچه مدرسه‌ای هم با من با شور و صدا وارد می‌شوند. می‌نشینم. بغل دستی صندلی ام یک خانم مسن نشسته است. ظاهری مرتب و موقر دارد. ماسک روی صورتش است با چشم‌های خندان از من می‌پرسد: تو از شاگرد‌های من نیستی؟

نمی‌توانم تشخیص دهم آیا او می‌تواند معلم دوران تحصیلم باشد. می‌پرسم: ببخشید فامیلتون رو می‌گید. نمی‌دونم واقعا. می‌گوید: من زحمتکش هستم دبیر ورزش. کمی فکر می‌کنم و می‌گویم: ببخشید اسم معلم‌های ورزش من به ترتیب صفری، شفاعی، ناطقی بوده و استاد تربیت بدنی دانشگاهم هم خانم منوچهری. می‌خندد و می‌گوید: واقعا به یادته همشون؟ می‌گویم: بله یادمه. می‌گوید: چقدر شبیه یکی از بچه ها‌ی دوران راهنمایی مدرسه من هستی. معلم است دیگر. سعی می‌کنم از صحبتش بهره ببرم.‌

می‌گوید: عمر مثل برق و باده. یه روزی بچه بودیم و بزرگ شدیم. الان بچه‌هایی که تربیتشان کردیم همه بزرگ شدن و ما رو به یاد نمی‌آرن. زندگی امروزیه دیگه، همه رو اسیر کرده. آدم بزرگا رو اسیر خودش کرده. بچه‌ها روهم. ما فکر می‌کردیم باید با تکنولوژی دوید، اما تکنولوژی خیلی چیزا رو از ما گرفت. دیروز دخترم زنگ زد گفت با بچه هاش میاد دیدنم. ما خونمون آپارتمانیه. طفلک بچه‌ها از موقعی که اومدن تا لحظه‌ای که می‌خواستن برن فقط یه سلام وعلیک کردیم. اون‌ها همش سرشون تو گوشی بود.

یکی دو باری هم که اونا خواستن بیان وسط صحبت من و دخترم ما گفتیم: برید بازی کنید الان داریم صحبت می‌کنیم. انگار تو قفس بودن. نه تونستن بپر بپر و بازی بکنن نه یه هوایی بخور ن. به اینجای حرفش که می‌رسد آهی می‌کشد و می‌گوید: واقعا که بچه‌های امروزی هم مثل ما یک چیزایی رو از دست دادند. نه پدر ومادر می‌بینن نه هوای آزاد و درختی نه بازی و دیدن کودکی. بعد خودش هم جواب خودش را می‌دهد و ادامه می‌دهد: مقصرش خود ماییم. ما به هوای پیشرفت از خیلی از اصول زندگی درست وسالم گذشته مون دور شدیم.

زمان ما بچه‌ها توی حیاط یا کوچه بازی می‌کردند. باهم قهر و آشتی را یاد می‌گرفتند. گذشت را یاد می‌گرفتند. حالا چی؟ بازی‌های گوشی فقط اونا رو فرصت طلب و خشن کرده. انگاری بچه‌ها طلبکار شدن. خودمان آن‌ها را این طوری بار آوردیم. می‌گویم: همه بچه‌ها که این طور نیستند. پدرومادر‌هایی هم هستن که با بچه هاشون دوستن و توی همین دوره زمونه ساعت همنشینی دارن و با هم حرف می‌زنن.

به بچه‌ها زمان برای بچگی می‌دن. از اول گوشی به دست بچه‌ها نمیدن. زمانِی هم که برای رودررویی با وسایل امروزی مثل گوشی براشون برسه قبلش به اونا آگاهی می‌دن. خودشون مدیریت می‌کنن تا بچه هاشون جا نمونن و اونا هنوز پدر و مادر باشن. خانم زحمتکش می‌گوید: درسته، اما بچه‌ها مثل سابق بچگی نمی‌کنن. ما به یک بستنی و یک ساعت برنامه کودک قانع بودیم. بچه‌های امروزی با این همه امکانات باز هم از داشته هاشون لذت نمی‌برن.

با خودم فکر می‌کنم کجا بود که بچه‌های ما از زندگی با ما جا ماندند؟ کجا حواسمان نبود؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->